جنگل و شکوه درختان نیز،همه صنع اوست و رنگ خداست ولی چشم ها اسیر و شیفته طبیعت می شود وگاهی این غفلت مانع رسیدن از طبعیت به حقیقت می شود.
باید مخلوق را رها کرد تا خالق دیدار شود و این"آسانی سلوک" و "راحتی رهایی" را در بیابان باید جست؛ چرا که هیچ تو را اسیر خود نمی کند. چشمت شیفته چیزی نمی شود جز خدمت ،جز شیفتگی رهایی از غیر به سمت او...
حسین به عشق کوفه و تبلیغ و هدایت آنان، راهی شد ولی او را به کربلا کشاندند و راهی این دیار شد.
تو به چه هوایی به کربلا آمده ای؟ مسیر انجام وظیفه تو کجا بوده است که تاریخ، تو را به این جغرافیا کشانده است؟
" ما بدین ره نه پی حشمت و جاه آمده ایم..."
تو به چه شوقی از هدایت آمده ای؟ یا به هوای هدایت دل خویش آمده ای؟
کربلا محل از خود گذشتن است نه در خود ماندن...
خود را که به زلال هدایت رساندی، دیگر یاران تشنه را هم دریاب!
تقریبا 3 روز از اردو گذشته بود که قرار بر این بود ساعت 11 شب بعد از کار و خدمت بچه ها یه پیاده روی شبانه داشته باشیم وقتی به سختی رسیدیم در دل کوه همه خسته شده بودند اما با حضور حاج احمد پناهیان و با اون سخنان نابشون که از جهاد کردن شهدای هشت سال دفاع مقدس و جهادگران این زمان گفتند همه بچه ها انرژی دوباره ای گرفتند؛ و در آخر با مداحی حاج احمد از خانم حضرت زهرا(س)مددی دوباره گرفتیم.